loading...
PERSIANPLUS
Admin بازدید : 14 شنبه 25 مرداد 1393 نظرات (0)

 

سید مرتضی علم الهدی (ره),زندگینامه سید مرتضی علم الهدی (ره)

زندگینامه سید مرتضی علم الهدی (ره)
ابوالقاسم علی بن الحسین معروف به سید مرتضی و علم الهدی، در رجب سال 355 هجری قمری در شهر بغداد دیده به جهان گشود پدرش حسین موسوی بود که منصب رسیدگی به کار و زندگی سادات دودمان ابوطالب و مسؤولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستی زائران خانه خدا را که از منصب‌های مهم آن روز بود به عهده داشت. پدربزرگش نیز ابراهیم مجاب از نوادگان حضرت امام کاظم(علیه‌السلام) بود. برادر بزرگوارش نیز سید رضی(ره) می‏باشد.


مقام علمی
جناب سید مرتضی علم الهدی (ره) به حق شاگرد اصلی شیخ مفید می‏باشد که بنا بر آنچه نقل شده، شیخ مفید بعد از خوابی که دید و دو فرزند حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را به فرزندی قبول کرده بود، سیدمرتضی و سیدرضی را به شاگردی قبول کرد و تا آخر عمر به بارور کردن علم و عمل این دو برادر کوشید.
استادان دیگر این بزرگوار عبارتند از: ابومحمد هارون فرزند موسی تلعکبری،شیخ محمد صدوق، حسین بن علی بابویه برادر شیخ صدوق، احمد بن علی بن سعیدکوفی، ابوالحسن علی بن محمد کاتب و بسیاری علمای اعلام دیگر.


خداوند متعال به سید مرتضی استعدادی وافر داده بود و او نیز از این نعمت بزرگ الهی به خوبی بهره برداری کرد و در نتیجه تلاش و کوشش در مدتی نه چندان طولانی کتب زیادی تالیف کرد. مرحوم علامه امینی در الغدیر نام 86 اثر او را بیان کرده یکی از کتاب‌های وی دیوان معروف او با بیست هزار بیت است.مرحوم علامه امینی در الغدیر نام 86 اثر او را بیان کرده یکی از کتاب‌های وی دیوان معروف او با بیست هزار بیت است.


سید مرتضی علم الهدی (ره) علاوه بر مقام علمی و اجتهاد دارای ذوق شعر و ادب بود و در زمان ایشان، غیر از برادرش سید رضی شاعری همانندش نبود. کتاب دیگر او امالی است که در موضوع فقه و تفسیر و حدیث و شعر و فنون ادب است. کتاب دیگر ایشان شافی  است که هر چه علمای کنونی درباره امامت نوشتند، کمتر از آن است که در شافی سیدمرتضی تحقیق کرده است. دیگر کتاب‌های ایشان عبارتند از مسائل ناصریه، مسائل طرابلسیه، مسائل موصلیه.

در باب تدریس مرحوم سیدمرتضی باید گفت ایشان علوم زیادی را تدریس می‏کرد. یکی از ویژگی‏های درس او این بود که بزرگان بسیاری در آن شرکت می‌کردند، حتی گاهی استاد عالی قدرش شیخ مفید نیز در درس او حضور می‏یافت.


اما شاگردان حضرت استاد بسیارند از جمله:

شیخ طوسی، ابویعلی سلار دیلمی، ابوالصلاح حلبی، قاضی ابن براج طرابلسی، شریف ابویعلی محمد بن حسن بن حمزه جعفری، ابو الصمصام مروزی، سید نجیب الدین کراجکی، شیخ ابوالحسن سلیمان صهرشی، جعفر بن محمد دوریستی، ثابت بن عبدالله نباتی، شیخ احمد خزاعی، شیخ مفید ثانی، شیخ ابوالمعالی احمد بن قدامه، شیخ ابوعبدالله محمد فرزند علی صلواتی و ابوزید فرزند کیابکی حسینی و بسیاری از علمای دیگر.


سید مرتضی علم الهدی (ره)  در کلام دیگران
علامه حلی این عالم گرانمایه درباره سیدمرتضی می‏گوید: "علم الهدی در علوم بسیاری یگانه بود‏. دانشمندان ما به وفور فضل و دانش او اتفاق نظر دارند‏. در دانش‏ هایی مانند علم کلام و فقه و ادب، از قبیل شعر و لغت و جز این‏ها بر همگان مقدم بود‏... شیعه از زمان وی تا عصر ما که در سال 693 قمری است، از کتاب‏های او استفاده کرده‏اند‏. او رکن طائفه شیعه و معلم آن‏هاست."


علامه بحرالعلوم نیز می‏فرماید: "علی بن حسین ابوالقاسم مرتضی علم الهدی، ذوالمجدین و صاحب الفخرین و الریاستین، مروج دین جدش، سرور ثقلین در قرن چهارم، به روش پیشوایان برگزیده، او سرور علمای اسلام و پس از ائمه اطهار از همه کس برتر است. او دانش‏هایی گرد آورد که نصیب هیچ کس نشد و از فضایلی برخوردار گردید که او را از همه کس ممتاز گردانید‏. دانشمندان مخالف و موافق درباره فزونی فضلش اتفاق نظر دارند و به تقدمش بر تمامی دانشمندان پیشین و پسین معترف می‏باشند‏."


ابو العلاء معری در ضمن شعر عربی، در پاسخ افرادی که از سید مرتضی پرسیدند، گفته است: "ای کسی که آمده‏ای تا درباره سید مرتضی از من بپرسی، بدان که او از هر نقص و عیبی پیراسته است. اگر او را ببینی، خواهی فهمید که وجود همه مردم در مردی جمع، و روزگار در یک ساعت متمرکز گشته و جهان در یک خانه قرار گرفته است."
او علاوه بر مقام علمی و اجتهاد دارای ذوق شعر و ادب بود و در زمان ایشان، غیر از برادرش سید رضی شاعری همانندش نبود.


فعالیت‌های اجتماعی
بعد از سیدرضی برادر بزرگوارش امارت حج و نظارت بر دیوان مظالم به عهده سید مرتضی افتاد. از زمان خلفای بنی امیه تا زمان معتضد عباسی، فرزندان علی بن ابیطالب همیشه تحت تعقیب و مراقبت خلفا و ماموران بودند و معمولا در جنگ و گریزها به شهادت می‏رسیدند. هنگامی که حکومت و خلافت در سال 279 ق . به معتضد عباسی واگذار شد موضوع احترام به علویان و تعیین سرپرست مطرح شد و در هر شهری یکی از بزرگان سادات یا علمای علوی نقابت یعنی سرپرستی سادات آن شهر یا منطقه را به عهده گرفت.


سید مرتضی علاوه بر نظارت بر نسب و دفاع از حقوق و حفظ شرافت آنان موظف بود در میان آنان قضاوت کند، سرپرستی اموال و دارایی یتیمان را بر عهده گیرد، احکام الهی را در صورت ارتکاب گناه درباره آنان جاری کند، دختران و زنان بی سرپرست را شوهر دهد و از بی سرپرستان مراقبت کند.
امارت حج هم مسئولیت بزرگی بود که ریاست و رهبری زائران خانه خدا را به عهده داشت و معمولا شخص خلیفه آن را به عهده داشت . ولی گاهی خلیفه این مسئولیت بسیار مهم را به شخصی که شایستگی داشت واگذار می‌کرد.نظارت بر دیوان که در آن به اعمال ظالمانه حکام و امرا و رجال بزرگ دولت زیر نظر شخص خلیفه رسیدگی می‌شد، نیز یکی از مسئولیت‌های خطیر اجتماعی بود.

 

سید مرتضی علم الهدی (ره),زندگینامه سید مرتضی علم الهدی (ره)

سید مرتضی عاشق نماز
سید مرتضی در وصیت‏نامه زیبایی راجع به نمازش می‏گوید: "تمام نمازهای واجب مرا که در طول عمرم خوانده‏ ام به نیابت از من دوباره بخوانید." دوستانش پرسیدند چرا؟! شما که فردی وارسته بودید و اهمیت فوق‌العاده ‏ای به نماز می‌دادید، علاقه‏ مند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز وضو گرفته‏، آماده می‏ شدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که اینگونه وصیت می‌کنید؟!


وصیت می‌کنم که تمام نمازهای مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهای من صد در صد خالص برای خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدی از آنها به خاطر لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم برای غیر خدا انجام گرفته باشد شایسته درگاه الهی نیست و می‌ترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهای من مورد پذیرش خدای منان قرار نگیرد!"


سید در پاسخ فرمود: "آری من علاقه‌مند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از راز و نیاز هم لذت فراوان می‏بردم، از این رو همیشه قبل از فرا رسیدن وقت نماز لحظه شماری می‏ کردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهی را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذت از نماز، وصیت می‌کنم که تمام نمازهای مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهای من صد در صد خالص برای خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدی از آنها به خاطر لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم برای غیر خدا انجام گرفته باشد شایسته درگاه الهی نیست و می‌ترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهای من مورد پذیرش خدای منان قرار نگیرد!"


وفات
سید مرتضی سرانجام پس از عمری پربار و انجام کارهایی بزرگ و ارزنده در حدود هشتاد سالگی در 25 ربیع الاول 436 هجری قمری در شهر بغداد به جوار حق شتافت و به دست ابوالحسین نجاشی و دیگر شاگردانش ‍ غسل داده شد و سپس فرزندش سید محمد بر او نماز خواند و در خانه‏اش ‍ واقع در محله کرخ به خاک سپرده شد. پس از مدتی پیکر مطهر او به کربلا منتقل شد و در جوار جد بزرگوارش حضرت سید الشهدا در کنار قبر برادرش سید رضی در مقبره ابراهیم حجاب دفن گردید.

 

---------------------
برگرفته از منابع
ریحانة الادب، محمد علی مدرس تبریزی، تهران، چاپخانه شفق
ترجمه روضات الجنات، محمد باقر ساعدی، تهران، کتاب‏فروشی اسلامیه
منبع:taamolnews.ir

Admin بازدید : 11 شنبه 25 مرداد 1393 نظرات (0)

 

یه بار رفتم مغازه می خواستم ماست کم چرب بگیرم ، اشتباهی گفتم : ‌آقا ببخشید ماست کم مصرف دارید ؟

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

تو نمایشگاه کتاب غرفه دار بودم ، دهنم کف می کرد انقدرررر حرف می زدم !
تو یه روز شلوغ اومدم زودی قامت ببندم نماز بخونم تا دوباره شلوغ و وحشتناک نشده برم سر کار ، به خودم اومدم دیدم دارم میگم ۴ جلد نماز ظهر می خوانم قربتاً الی الله !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

اعتراف می کنم که من تا کلاس پنجم دبستان همه اش گریه می کردم و بهانه می گرفتم که چرا من تو جشن عروسی مامان و بابام نبودم !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

اعتراف می کنم اولین روزی که رفتم دانشگاه ، نیم ساعت توی حیاط نشسته بودم تا زنگ رو بزنن برم سر کلاس !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

کلاس دوم راهنمایی بودم با دوستم ته کلاس نشسته بودیم . یه معلم هنر چاق بد اخلاقم داشتیم . گفت بچه ها یا نقاشی بکشین یا میتونیین درس زنگای بعد رو بخونیین ما هم هی نامه نگاری میکردیم درباره معلمه کلی چرت و پرت نوشتیم ( مثلا من نوشتم این شبیه دیو سالاره ! النگوهاشو نگا !! ) معلمه گفت چی مینویسی ؟ منم گفتم درس میخونیم از شانس ما کتاب حرفه هم جلمون باز بود نه ریاضی علوم ) اخر سر شاکی شد اومد پیشمون ! نامه رو نگاه کرد ! خدا میدونه ما چقدر خجالت کشدیم . بماند که اونم جبران کرد !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

اعتراف می کنم که چون زانوهام مشکل داشت رفتم از زانوهام عکس رنگی بگیرم . داخل شدم ، آقاهه گفت شلوارتو دربیار و روی تخت دراز بکش ، دراز کشیدم ، یارو رفت بعدش یه صدایی شنیدم . یه نفر گفت : نفس نکش ، نفس نکشیدم . بعد گفت نفس بکش ، ۲ باره گفت نفس نکش ، بعد گفت نفس بکش . من هم به حرفش گوش می کردم ، واسه بار سوم گفت نفس نکش ، نفسم رو نگه داشتم ، ۲۰ ثانیه گذشت ، یواشکی نفس کشیدم آقاهه داد زد نفس نکش دیگه ! منم نفس نکشیدم . بعد گفت پاشو . من هم بلند شدم ، گفت شما بخواب ! دیدم یه نفر دیگه اون طرف هست داشتن از قفسه سینه اش عکس می گرفتن !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

اعتراف می کنم بچه که بودم مامانم جرات نمی کرد با من سوار تاکسی بشه چون می دونست اگر راننده آهنگ بذاره من شروع می کنم به رقصیدن. اون هم چه جور !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

دختر همسایه اومده زنگمونو زده ، در رو باز کردم، می پرسه کاری داری ؟ می گم نه عزیزم ، بی کارم ! گفت : ادویه کاری رو می گم !
تا یه ربع داشتیم می خندیدیم . از اون موقع هر وقت منو می بینه می گه کاری داری بالاخره ؟

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

تا ۸ سالگی فکر می کردم یه خرگوشم . چون وقتی بچه بودم پدرم همش می گفت من یه بچه خرگوش بودم که اونا از تو باغچه پیدام کردن و وقتی بزرگ شدم شبیه خودشون شدم . . . !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

اعتراف می کنم بچه که بودم گم شدم، مامانم پیدام کرد بهش گفتم : ” بهت نگفتم دستمو بگیر گم نشی ؟

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

بچه که بودم ، خاله ام تازه ازدواج کرده بود . یه روز اومدن خونه مامان بزرگم و مامانم گفت خاله اینا ماشین خریدن ، بهشون تبریک بگو . من هم تو عالم بچگی به جای مبارک باشه گفتم دست شما درد نکنه ! مهمونی رسما منفجر شد از خنده !
  

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

اعتراف می کنم که یک بار به یک مغازه خدمات کامپیوتری برای خرید نرم افزاری رفتم. مغازه ۲ در داشت . از در اول که داخل شدم، پرسیدم گفت نداریم . بعد از در دیگر که فکر می کردم مغازه دیگری باشد دوباره داخل شدم و پرسیدم ناگهان دیدم که همان مغازه است و مشتریان داخل مغازه کلی بهم خندیدن !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

اعتراف می کنم اوایل دوران نامزدیم وقتی برای اولین بار با خانواده شوهرم به مجلس ختم یکی از نزدیکانشون رفته بودیم ، جلوی در ، خانواده متوفی رو که دیدم حول شدم در جواب احوال پرسی شون گفتم : خدا بیامورزدتون 

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

یکی از همکلاسی های دوره دبستان رو دم در دانشگاه دیدم ، داشتیم گپ می زدیم که دو تا دختر که ازشون بدم می آمد از در دانشگاه اومدن بیرون . گفتم : اه باز این . . . آمد ! گفت : اون خواهرمه ! سریع گفتم : نه ! اون یکی ! گفت : اون هم زنمه !
از اونی که روز ازل شانس پخش می کرده متشکرم شخصاً !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

داشتم در گوشی با نامزدم صحبت می کردم ، یهو داداشم صدام کرد، منم به نامزدم گفتم یه لحظه گوشی رو نگه دار !

 

اعترافات خنده دار جدید, طنز خنده دار

 اعترافات خنده دار

 

اعتراف میکنم وقتی ۴ساله بودم یه اسکناس ۱۰۰تومانی داشتم،داداش بزرگم که ۲سال از من بزرگتر بود پول نداشت منم اسکناسه رو از وسط نصف کردم و نصفشو بهش دادم گفتم حالا هر دو ۵۰ تومان پول داریم بریم بستنی بخریم، باهم رفتیم مغازه و هرکدوم پول خودمونو تا زده بودیم که فروشنده مغازه که پیرمرد بود چشماش خوب نمیدید نفهمه پولامون نصفه و هرکدوم بستنی خریدیم و خوشحال برگشتیم خونه و واسه مامان تعریف کردیم، مامان خندید و گفت خب چرا پولو نصف کردین،باهم میرفتین اکناس صدتمانی رو میدادین ۲تا بستنی میخریدین

 

منبع:takpayamak.com

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 24
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 33
  • بازدید سال : 88
  • بازدید کلی : 1,683